احمدرضااحمدرضا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

یاسی * احمدرضا نفس مامان و بابا

بدون عنوان

1390/4/27 10:00
نویسنده : مامان
429 بازدید
اشتراک گذاری

پسر گلم

هر روز بايد ببرمت خونه آقاجون چون همه بچه ها ميان تو كوچه و قلقله اي مي شه

رسيديم در خونه ياسمين و امير رضا گفتند كه گرسنه شديم ، منم تو را پيش آنها گذاشتم و رفتم كه غذا براي آنها بياورم كه وسطهاي راه صداي گريه و داد تو بلند شد منم كه سراسيمه رسيدم ديدم خون از دهنت مياد خلاصه كلي ترسيدم مي خواستي سوار اسكوتر بشي كه افتادي روي اون و لبت شكاف برداشته بود آخه بگو ببينم تو كه هنوز بلد نيستي خوب را بري چه به اسكوتر بازي ؟

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)